کد مطلب:53771 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:279

مهاجران و مدعیان انصار











مردمی كه در ابتدای هجرت پیامبر «ص» به مدینه، اسلام را پذیرفته بودند و انبوه مردمی كه از سال هشتم تا سال دهم هجری- از زمان فتح مكه تا هنگام رحلت رسول اكرم، مسلمان شدند آنچنان به ابعاد مختلف اسلام آشنا نشده بودند كه بتوانند تمام پیوندهای خود را با ارزش ها و فرهنگ های گذشته خویش پاره كنند و سنتهای جامد منحط قومی خود را كه در ذهن غالب آنها سخت ریشه داشته است زیر پا بگذارند و نظام اجتماعی و مادی ای كه بدان خو گرفته بودند یكباره از یاد ببرند و تن و روان خویش را از تمام بندهای قومی و قبیله ای رها كنند و تحت تاثیر انقلاب روحی و فكری اسلام به خودسازی پردازند.

با این كه مهاجران و انصار كوشش داشتند كه به اندوخته های فكری مربوط به قبل از

[صفحه 39]

اسلام حساسیت ذهنی نشان ندهند، و با همكاری و همگامی با پیامبر «ص» و نوشتن وحی و به خاطر سپردن آنچه از زبان فرستاده ی خدا می شنیدند، انقلاب اسلام را وسعت و سرعت دهند، مع ذلك از تضادهای قومی بكلی بركنار نبودند و بسیار اتفاق افتاد كه بر پایه ی ارزشهای فردی و معتقدات قبیله ای به قضاوت نشستند كه در مباحث این كتاب بدان اشاره خواهد شد.

اكنون به ذكر نمونه ای از این تضادها كه پس از جنگ بنی مصطلق نمایان شده می پردازیم. گرچه این واقعه به قبل از فتح مكه مربوط است، لیكن می توان از نظر توجیه آنچه در درون جامعه ی نوپای اسلامی وجود داشته و بعدها در سقیفه بنی ساعده متبین گردید اشاره كرد.

«سنان بن دبر جهنی كه با مردم بنی سالم خزرج وابستگی داشت با جهجاه بن مسعود غفاری كه اجیر عمربن خطاب و وابسته مهاجران به شمار می رفت بر سر آب به نزاع پرداخت. اجیر عمر، وابسته مردم بنی سالم را بزد، و سنان مردم انصار را به یاری طلبید و جهجاه مهاجران را به كمك خواست. در نتیجه، مهاجران و انصار به هیجان آمدند با شمشیرهای برهنه روبروی یكدیگر ایستادند و به هم پرخاش می كردند و چیزی نمانده بود كه به جان یكدیگر درافتند.

پیامبر «ص» در این كار مداخله كرد و آنان را جدا نمود و فرمود گفتگوهای زمان جاهلیت را از خود دور كنید كه فساد و فتنه از این گفتگوها خواهد بود.

عبدالله بن ابی[1] كه پیش از هجرت پیامبر «ص» به مدینه، به امارت یثرب چشم دوخته و چیزی نمانده بود كه تاج پادشاهی بر سر گذارد و بر مدینه فرمانروایی كند، در آن روز كه مهاجران و انصار روبروی یكدیگر قرار گرفتند، فرصت را غنیمت شمرد و آنچه در دل داشت بیرون ریخت و مردم مدینه را تحریك كرد كه مهاجران را از دیار خویش بیرون

[صفحه 40]

كنند و اوضاع را به حال سابق برگردانند. او به انصار گفت:

در شهر ما، با ما رقابت می كنند، به خدا سوگند كه داستان ما و آنها چنان است كه گویند سگ را چاق كن تا ترا بدرد، تردید ندارم اگر به مدینه برگشتیم آن كه عزیزتر است آن كس را كه ذلیل تر است بیرون خواهد كرد.

زمینه برای آشوب و دو دستگی فراهم بود و ریشه های اختلاف جوانه زده و نزدیك بود شاخ و برگ بزند كه پیامبر «ص» با دوراندیشی اش از فراگیری آن جلوگیری كرد و برای این كه همراهان خویش را از گفتگو در این قضیه باز دارد دستور حركت داد تا مردم به سختی خسته و كوفته شوند و از فرط خستگی گرد این سخنان نروند.[2] .

وجود پیامبر «ص» كه محور اصلی حركت اسلامی و نشر حقایق دینی بوده در سست كردن نهادهای قومی و عادات و سنن قبیله ای كه از یادگارهای زمان جاهلیت بوده ، تاثیر بسزا داشته است. قبایل و طوایفی كه به زیر پرچم اسلام درآمده بودند. همین كه دیدند پرچمدار انقلاب اسلام بیمار شده و كم نیرویی در او به وجود آمده است، دست به كار شدند تا خود را از نفوذ و قدرت اسلام خارج كنند و امتیازهایی را كه از دست داده بودند به چنگ آورند، از این رو به حادثه آفرینی پرداختند.

بیماری پیامبر «ص» سبب شد كه در نظام حكومت نوپای اسلامی اختلال به وجود آید و افرادی كه اندیشه ی خاصی در سر داشتند و در پی فرصت بودند، به پایان زندگی پیامبر «ص» چشم بدوزند.

رحلت نبی اكرم «ص» اهمیت این مسائل را نشان می دهد، چنانكه بسیاری از اعراب از اسلام دست كشیدند و اختلاف و نفاق در همه جا بروز كرد، یهود و نصاری سر بلند نمودند و از نظم حكومت اسلام سرباز زدند. همزمان قوای اسلام كه می بایست به فرماندهی اسامه بن زید به سوی شام برود در یك فرسنگی حومه مدینه متوقف گردید و نگران حال پیامبر شد.

وضع بیماری نبی اكرم روز به روز سخت تر می شد، اسامه بن زید و همراهان- تا سرانجام زندگی پیامبر «ص» از ادامه سفر خودداری كردند و در محل جرف از رفتن بازماندند، و با رحلت پیامبر حركت قوای اسلام به سوی شام به تعویق افتاد كه این خود نمونه ای از اختلال در نظام حكومت اسلام بوده است.

[صفحه 41]

موضوع دیگر، جانشینی پیامبر «ص» بوده كه در كل نظام اسلام اثر بسیار عمیق داشته و در سینه ی تاریخ پرسشها و مسائل بیشماری را به یادگار گذاشته است كه نمونه ای از آنها عبارت است از:

- آیا پیامبر «ص» برای آینده ی دعوت و رسالتش طرح و برنامه ای تهیه و تنظیم كرده بود؟

- آیا تصمیمات پیامبر در مورد جانشینی خود موجب از هم پاشیدگی امت اسلامی و آشفتگی در نظام اسلام می شد؟

- آیا اجتماع در سقیفه بنی ساعده[3] اتفاقی بود یا انصار در زمان حیات پیامبر برای به دست گرفتن رهبری امت اسلام پس از درگذشت پیامبر «ص» اندیشه كرده و زمینه مناسب فراهم نموده بودند، و طرح و برنامه هایی داشتند كه زمام امور را در دست بگیرند، و مهاجران را به سوی خانه های خویش روانه كنند.

- وسعت مدینه و جمعیت آن شهر و محل سقیفه بنی ساعده چگونه بوده است كه اجتماع بدان مهمی آن هم برای تعیین جانشین پیامبر بر عده ای پوشیده ماند.

- آیا ممكن است چنین باشد كه بنی هاشم و سایر صحابه مصلحت ندیدند كه به سقیفه بروند؟

- آیا با رحلت پیامبر «ص» آنچنان بی نظمی در امور بوجود آمده بود كه برای جلوگیری از هرگونه پیش آمدهای احتمالی، لازم بود كه به مردم گفته شود كه پیامبر فوت نكرده است؟

- اگر برای اداره آینده جهان اسلام برنامه هایی تنظیم شده بود آیا باز هم ضروری بود كه در هنگام رحلت پیامبر «ص» بار دیگر مطالبی گفته یا نوشته و در اختیار امت گذاشته شود.

اینها و بسیاری از موضوعات دیگر است كه از گذشته های بسیار دور مورد بحث شیعی و سنی می باشد.

به نظر می رسد تا جایی كه ممكن است باید رسوبات فكری گذشته را از اندیشه و ذهن های متحرك دور كرد و روح جدید، و متناسب با شرایط و مقتضیات روز در جامعه اسلامی به وجود آورد، تا ملت های كشورهای مسلمان به یك همبستگی ای كه شایسته امت اسلامی باشد دست یابند.

[صفحه 43]


صفحه 39، 40، 41، 43.








    1. عبدالله بن ابی كه بعدها در راس منافقین قرار گرفت، مردی سخی و شریف و جوانمرد و از قبیله خزرج بود و چون در جنگ بعاث كه بین اوس و خزرج اتفاق افتاده بود شركت نكرد، بیش از پیش مورد احترام مردم واقع شد. پس از خاتمه ی جنگ كه پیروزی از آن قبیله اوس شده بود طرفین توافق كردند كه وی امارت مدینه را در دست بگیرد. تاجی برای او درست كردند و دنبال آن بودند كه دانه ی سنگ قیمتی بزرگی تهیه و بر تاج نصب كنند و سپس تاریخ تاجگذاری را معین نمایند. در چنین شرایطی بود كه اسلام پا به مدینه گذاشت در نتیجه این كار انجام نشد، ولی بعد از رحلت پیامبر «ص» مساله امارت و حكومت مورد تمایل انصار واقع شد و سعدبن عباده برای به دست آوردن آن تلاش همه جانبه كرد.
    2. نقل آزاد از تاریخ سیاسی اسلام ص 141 و 142 و 143.
    3. سقیفه: ایوان كوچك سایه بان دار.